جدول جو
جدول جو

معنی نمایش دادن - جستجوی لغت در جدول جو

نمایش دادن(غَش ش / غَ کَ دَ)
نشان دادن. در انظار گذاشتن. به چشم مردم کشیدن. تظاهر کردن
لغت نامه دهخدا
نمایش دادن
عرضٌ
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به عربی
نمایش دادن
Display, Exhibit
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نمایش دادن
afficher, exposer
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نمایش دادن
แสดง , แสดง
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
نمایش دادن
دکھانا
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به اردو
نمایش دادن
表示する , 展示する
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نمایش دادن
להציג , להציג
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به عبری
نمایش دادن
mostrare, esporre
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نمایش دادن
exhibir
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نمایش دادن
wyświetlać, wystawiać
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
نمایش دادن
отображать , выставлять
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به روسی
نمایش دادن
відображати , виставляти
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نمایش دادن
weergeven, tentoonstellen
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
نمایش دادن
anzeigen, ausstellen
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
نمایش دادن
प्रदर्शन करना , प्रदर्शित करना
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به هندی
نمایش دادن
exibir
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نمایش دادن
প্রদর্শন করা , প্রদর্শন করা
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
نمایش دادن
menampilkan, memamerkan
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نمایش دادن
göstermek, sergilemek
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نمایش دادن
표시하다 , 전시하다
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
نمایش دادن
kuonyesha
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نمایش دادن
显示 , 展示
تصویری از نمایش دادن
تصویر نمایش دادن
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
مالیدن، مشت مال دادن، کنایه از تنبیه کردن، برای مثال چنانت دهم مالش از تیغ تیز / که یا مرگ خواهی ز من یا گریز (نظامی۵ - ۸۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ گُ تَ دَ)
وسعت دادن. توسعه دادن، مجازاً، بر روزی کسی افزودن. زندگانی او را مرفه ساختن:
جهان آفرینت گشایش دهاد
که گر وی ببندد که داند گشاد؟
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(غُ شَ / شِ گُ تَ)
جلوه کردن:
دگر شب نمایش کند پیشتر
تو را روشنائی دهد بیشتر.
فردوسی.
، نمودن. راه نمائی کردن. دلالت کردن:
مرا گر بدین ره نمایش کنید
وز آن بند راه گشایش کنید.
فردوسی.
، تظاهر کردن:
به پیروزی اندر نمایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آسایش دادن
تصویر آسایش دادن
راحت بخشیدن اراحه
فرهنگ لغت هوشیار
مالیدن، جزای عمل بدرا دادن گوشمالی دادن: او را مالش دادم تا دیگر بهیچ مشتهی نکند. چنانت دهم مالش از تیغ تیز که یا مرگ خواهی زمن یا گریز. (نظامی آنند)
فرهنگ لغت هوشیار
وسعت دادن توسعه بخشیدن، بر روزی کسی افزودن زندگی او را مرفه ساختن: جهان آفرینت گشایش دهاد، که گر وی ببندد که داند گشاد ک (بوستان سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
((~. دَ))
مالیدن، تنبیه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
Rub
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
esfregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
pocierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مالش دادن
تصویر مالش دادن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی